اشاره‏ی تاریخی قرآن به ذو القرنین

پدیدآوررضا ابراهیمی

نشریهمجله حافظ

شماره نشریه45

تاریخ انتشار1390/01/15

منبع مقاله

share 2628 بازدید
اشاره‏ی تاریخی قرآن به ذو القرنین

رضا ابراهیمی

مدرس دانشگاه آزاد آزادشهر

مقدمه

یکی از جنبه‏های گرانسنگ و برجسته‏ی کلام وحی،اشارات‏ تارخی با درس‏های آموزنده است.این قسمت از قرآن مجید،مفسران‏ و اندیشمندان و نویسندگان عرصه‏های مختلفی را به چالش و گمانه‏ زنی واداشته است.
نکته‏ی قابل توجه در این مباحث واردشدن در جزئیات و حواشی آن‏ است.قرآن تنها کتاب تاریخی صرف نیست که بخواهد تمامی تحولات‏ و تطورات وقایع را موشکافی و نقادی نماید،بلکه کتابی دینی،عرفانی، مذهبی،تربیتی و اخلاقی و...می‏باشد.
این کتاب سترگ و وزین در پی ترسیم رویدادها،جریانات و فراز و نشیب‏های زندگی و یا در اندیشه‏ی وقایع‏نگاری نیست،کتابی است‏ مملو از نوید و هشدار که آدمیان را به زندگی پرافتخار انسانی و خداپسندانه فرا می‏خواند.این کتاب را بر دیگر سخنان رفعتی است که‏ در وصف نمی‏گنجد،تجلی خاص خداوند کریم و سبحان است بی‏آن‏ که به چشم بصر بتوان مشاهده کرد و به چشم بصیرت به کنه ذاتش پی‏ برد.
آن‏که شوق دیدار معشوق در سر می‏پروراند و در هوای وصالش، شب را به صبح می‏رساند و از درد هجران و لذت حضور به سجده‏ درآمده،مهر از راز دل برگرفته،عقده‏ها را گشوده در خلوت انس محبوب‏ به نجوا درآمده است و گریان و نالان درمان درد می‏جوید و سکونت در جوارش را مسالت می‏نماید.
یکی از اشارات تاریخی قرآن کریم داستان ذو القرنین می‏باشد که‏ مجموعا 16 آیه از سوره‏ی کهف را به خود اختصاص داده است.
اکثر مفسرین و علمای فن اظهارنظرات متفاوتی درباره‏ی واژه‏ی‏ ذو القرنین ارائه کرده‏اند که وجه‏مشترک همه‏ی آن‏ها بیانگر این‏ واقعیت است که وی فردی خداشناس،عادل،پرهیزگار،دارای نیروی‏ ممتاز و الهامات خدایی بوده است.جستار در بازخوانی برخی متون این‏ واقعیت تاریخی را در ازهان و افکار عموی کاملا روشن و آشکار می‏سازد.
ذی القرنین هر که باشد سالیان متمادی را در تنازع با اقوام مهاجم‏ و خونخوار سپری نموده سدی آهنین ساخته غرب و شرق عالم را طی‏ نموده و عده‏ی کثیری را مطیع خویش کرده است.بدون این‏که به افراد بی‏گناه ضرری برساند،همه‏جا دم از عدالت و حقوق انسانیت می‏زند.
در قرآن نامی از پیامبری وی برده نشده است،گروهی وی را با اسکندر مقدونی اشتباه گرفته و برخی دیگر تفاسیر بعضا متشابهی ارائه‏ داده‏اند.در این مقال برآنیم تا جنبه‏های گوناگون این شخصیت تاریخی‏ و قرآنی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و از تفاسیر مختلف و نظریات‏ متقن و محکم بهره گرفته،آن‏ها را با مدارک موجود تطبیق داده‏ایم. نگارنده سطور هر گز مدعی کمال اثر نیست،لغزش‏ها و خطاهای‏ احتمالی را حمل بر قصور شخصی قلمداد می‏کند،باشد تصویری روشن‏ و بیانی رسا از این شخصیت به دست دهیم.
ذو القرنین: zu-l-gharnayn [ع.صاحب دو شاخ‏]
داشتن دو شاخ از تخیلات اساطیری بسیار کهن است.نرم سین‏ NARM-SIN پادشاه اکد در عدد ADAD با دو شاخ در مساله‏ی‏ شوق مصور است.ژپتیر آمون JOOITERAMMON با دو شاخ‏ معرفی گردیده،گروهی از شاهان قدیم به این لقب خوانده شده‏اند:
1-منذر بن امرء القیس بن نعمان مکنی به ابن ماء السماء.جد نعمان بن منذر از ملوک ممد.
2-ملک تبع الاقرن پادشاه عربستان جنوبی.
3-شمر بن افریقیس بن ابرهه بن الرایش.
4-عمرو بن منذر لخمی.
5-اسکندر مقدونی.
ابو کلام آزاد(هندی)به قراین و اماراتی مراد از«ذی القرنین» مذکور در قرآن را«کورش»موسس سلسله‏ی هخامنشی دانسته‏ است.2

وجه‏تسمیه‏ی ذی القرنین

درباره‏ی علت نامگذاری وی به این نام نظرات گوناگونی وارد شده‏ که به برخی از آن‏ها اشاره می‏کنیم:
1-عده‏یی معتقدند که به این دلیل وی را ذی القرنین خوانند که دو گیسو داشت و موهای خود را بر دو بخش مرتب می‏کرد.
2-گروهی دیگر اعتقاد دارند که در دو طرف سرش برآمدگی خاصی‏ بسان دو شاخک بود که آن‏ها را زیر کلاه نهان می‏کرد.
3-نظریه‏ی سوم حاکی از آن است که فرمانروایی و احاطه‏اش بر مشرق و مغرب علت نامگذاری فوق است.
4-نظریه‏ی دیگر بیان داشته:بدان‏سبب به این نام خوانده شده که‏ در عالم رویا به گونه‏ای به خورشید نزدیک گردید که دو شاخ غربی و شرقی آن‏را فراگرفت و هنگامی که داستان خواب خود را برای یاران‏ خود باز گفت او را ذی القرنین یا کسی که شرق و غرب گیتی را گرفته‏ است نامیدند،زیرا به روایت اما علی(ع)خدواند همه‏ی وسایل و اسباب‏ قدرت را به وی ارزانی داشت و همه جا را برای او روشن ساخت به گونه‏ ای که شب‏وروز برای او یکسان گردید.

ذو القرنین چه کسی بود؟

عده‏ای گفته‏اند وی کسی جز اسکندر مقدونی نیست.لذا اورا اسکندر ذی القرنین می‏خواندند و اعتقاد داشتند که بعد از مرگ پدرش‏ بر کشورهای روم و مغرب و مصر تسلط یافت و شهر اسکندریه را بنا نمود.پس شام و بیت المقدس را در زیر سلطه خود گرفت،به‏زغم این‏ گروه وی بیش از 36 سال عمر نکرد و جسدش را به اسکندریه بردند.3
نظر دوم حاکی از آن است که وی یکی از پادشان یمن بوده است. پادشان یمن به نام تبع خوانده می‏شدند که جمع آن تبابعه بوده است. ابو ریحان بیرونی در الاثار الباقیه از این نظریه دفاع کرده است.حتی در اشعار حمیری‏ها،افتخار به وجود ذی القرنین شده است.
سومین نظریه و جدیدترین نظریه که دانشمند معروف اسلامی‏ «ابو الکلام آزاد»که وزیر فرهنگ هندوستان بود،ابراز داشته است؛طبق‏ نظر وی ذی القرنین همان کورش کبیر،پادشاه هخامنشی است.
نظریات اول و دوم هیچ‏گونه مدارک و اسناد قابل توجهی ارائه نداده‏ است،خصوصا درباره‏ی سد معروفی که ذی القرنین ساخته عده‏ای‏ همان سد مارب یمن را ساخته‏ی ذی القرنین دانسته‏اند،درحالی‏که با توجه به اشارات قرآنی این دعا،گزاف و دور از واقعیت است،زیرا سدی‏ که توسط ذی القرنین ساخته شد،از مس و آهن است ولی سد مارب از مصالح معمولی ساخته شده است.
دیگر این‏که کاربرد آهن در قلمرو امپراطوری ایران در آن زمان‏ معمول و متداول بوده است.
از روایات متعدد و از اصل قرآن چیزی‏که صراحتا دلالت بر پیامبری‏ وی نماید،استنباط نمی‏گردد.از پیامبر و ائمه‏ی اهل بیت نیز نقل شده‏ که:
«او پیامبر نبود،بلکه بنده‏ی صالحی بود.»4
اساس نظریه‏ی سوم بر دو اصل استوار است:
1)سوال کنندگان درباره‏ی ذی القرنین یهود بوده‏اند،
«یسئلونک‏ عن ذی القرنین»
از میان کتب معروف یهود به کتاب دانیال فصل هشتم اشاره‏ می‏کنیم:
«در سال سلطنت«بل شصّر»به من که دانیالم رویایی مریی شد بعد از رویایی که اولا به من مرئی شده بود،و در رویا دیدم و هنگامی دیدنم‏ چنین شد که من در قصر«شوشان»که در کشور«عیلام»است بودم و در خواب دیدم که در نزد نهر«اولای»هستم.چشمان خود را برداشته‏ نگریستم و اینک قوچی در برابر نهر ایستاد و صاحب دو شاخ بود شاخ‏ هایش بلند،و آن قوچ را به سمت مغربی و شمالی و جنوبی شاخ‏زنان‏ دیدم و هیچ حیوانی در مقابلش مقاومت نتوانست کرد،و از این‏که احدی‏ نبود که از دستش رهایی بدهد لهذا موافق رأی خود عمل می‏نمود و بزرگ می‏شد.
در همین کتاب نقل شده:«جبرئیل»بر او آشکار گشت و خوابش را چنین تعبیر نمود:قوچ صاحب دو شاخ،ملوک مدائن و فارس است(یا ملوک ماد و فارس)
یهود از بشارت رویایی دانیال متوجه شدند که دوران اسارت آن‏ها با قیام یکی از پادشاهان ماد و فارس و پیروزیش بر شاهان بابل پایان‏ می‏یابد و از چنگال بابلیان آزاد خواهند شد.پس از مدتی کوروش،در صحنه‏ی ایران ظاهر شد و کشور ماد و فارس را یکی کرد و سلطنتی‏ بزرگ پدید آورد و در سه جهت(غرب و شرق و جنوب)فتوحات گسترده‏ ای انجام داد،جالب این‏که در تورات در کتاب اشعیا،فصل 43،شماره‏ 28 چنین می‏خوانیم:«آن‏گاه در خصوص کوروش می‏فرماید که شبان‏ من اوست و تمامی مشیتم را به اتمام رسانده و به اورشلیم خواهد گفت‏ که بنا کرده خواهی شد»و در بخشی دیگر از کورش به عقاب مشرق‏ تعبیر کرده‏اند.
2)در قرن نوزدهم در حوالی استخر در کنار نهر مرغاب،مجسمه‏یی‏ از کورش کشف شد که تقریبا به قامت یک انسان است و کوروش را در صورتی نشان می‏هد که دو بال همانند بال عقاب از دو جانبش گشوده‏ شد و تاجی به سر دارد که دو شاخ همانند شاخ‏های قوچ در آن دیه‏ می‏شود،این مجسمه مورد توجه کثیری از اندیشمندان و جهانگردان‏ قرار گرفت.
آن‏چه که این نظریات را بیش‏تر تقویت می‏کند اوصاف اخلاقی‏ کوروش است.
هرودوت مورخ یونانی می‏نویسد:«کوروش فرمان داد تا سپاهیانش‏ جز به روی جنگجویان شمشیر نکشند،وی پادشاهی کریم و سخی و بسیار ملایم و مهربان بود.»
او پادشاهی عاقل و با فضایل بود،شعارش خدمت به انسانیت و خوی‏ او بذل عدالت بود و تواضع و سماحت در وجود او جای کبروعجب را فرا گرفته بود.
اگر نگاهی به نقشه‏ی ساحل غربی آسیای صغیر بیندازیم،خواهیم‏ دید که قسمت اعظم ساحل در خلیجک‏ها کوچک غرق می‏شود، مخصوصا در نزدیکی«ازمیر»ترکیه که خلیج صورت چشمه‏ای به خود می‏گیرد،قرآن می‏گوید:«ذی القرنین در سفر غریبش احساس کرد خورشید در چشمه‏ی گل‏آلودی فرو می‏رود».
قرآن کریم فقط اشاره به سه سفر ذی القرنین کرده،اول به مغرب‏ تا آن‏جا که به محل فرو رفتن خورشید رسیده و دیده است که آفتاب در عین حمله فرو می‏رود و سفر دوم به مشرق بوده،تا آن‏جا که به محل‏ طلوع خورشید رسیده و در آن‏جا به قومی برخورده که خداوند میان آنان‏ و آفتاب سروحجابی قرار نداده و سوم به موضع بین السدید که در آن‏ جا به مردمی برخورده که به هیچ‏وجه حرف به خرجشان نمی‏رفته است، و چون از شر یأجوج و مأجوج شکایت کردند،و پیشنهاد کردند که هزینه‏ ای در اختیارش گذارند،او برایشان دیواری بکشد تا مانع نفوذ یأجوج و مأجوج شود.

تعبیر قرآن

«حتی اذا بلغ مطلع الشمس وجدها تطلع علی قوم لم‏ تجعل لهم من دونها شرا»
اشاره به سفر کوروش به منتهای شرق دارد. وی در آن‏جا مشاهده کرد خورشید برقومی طلوع می‏کند که در برابر تابش آن سایبانی ندارد،اشاره است به این مسئله که آن قوم بیابان‏گرد و صحرانورد بودند.
همچنین سدی که در قرآن بر آن اشاره شده که ذی القرنین از آهن و مس ساخته.
«قال ما ملکنی فیه ربی خیر فاعینونی بقوه اجعل بینکم‏ و بینهم ردما»
ذی القرنین گفت:«آن‏چه را خدا در اختیار من قرار داده، بهتر است از آن‏چه شما پیشنهاد می‏کنید،مرا با نیرویی یاری کنید تا میان شما و آن‏ها سد محکمی ایجاد کنم،قطعات بزرگ آهن برای من‏ بیاورید تا کاملا میان دو کوه را پوشانید»،پس گفت:«در آتش بدمین، تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد،گفت اکنون مس ذوب‏شده برای‏ من بیاورید،تا به روی آن بریزم.»گروهی اصرار دارند که دیوار چین را همان سد ذی القرنین قلمداد کنند،ولی دیوار چین نه از آهن و نه از مس‏ ساخته شده است.
گروهی دیگر سد مارب یمن را همان سدی می‏دانند که کوروش‏ ساخته است ولی سد مارب برای جلوگیری از سیلاب و به منظور ذخیره‏ی آب بوده و ساختمانش از آهن و مس نیست،به‏گفته‏ی برخی‏ سد مزبور ساخته‏ی یکی از ملوک آشور بوده که اسم پادشاه را بلنس‏ گفته‏اند.که در حوالی قرن هفتم قبل از میلاد مسیح هجوم اقوام سیت‏ قرار می‏گرفته و این اقوام از تنگنای جبال قفقاز تا ارمنستان آنگه‏ ناحیه‏ی غربی ایران هجوم می‏آورند.5
ولی به گواهی دانشمندان در سرزمین قفقاز میان دریای خزر و دریای سیاه سلسله کوه‏هایی است هم‏چون یک دیوار که شمال را از جنوب جدا می‏کند،تنها تنگه‏ای که در میان این کوه‏های دیوار مانند وجود دارد تنگه‏ی داریال است و در آن‏جا دیوار آهنین باستانی به چشم‏ می‏خورد و گروهی اعتقاد دارند که سد ذی القرنین همین سد است که‏ عرض آن را پنجاه و ارتفاعش را دویست متر ذکر کرده‏اند.
جالب‏توجه این‏که در آن نزدیکی نهری است به نام سائرس که به‏ معنی کوروش است(یونانیان کوروش را سایرس می‏نامیدند)
حدود پانصد سال قبل از میلاد،از ناحیه‏ی قبایل مغول(که احتمالا اشاره به همان یأجوج و مأجوج قرآن باشد)6حملاتی علیه ممالک غربی‏ صورت گرفت،در این زمان با اتحاد حکومت ماد و فارس اوضاع کاملا دگرگون شد و ظاهرا مردم قفقاز از کوروش درخواست نمودند که سدی‏ در مقابل آن‏ها ایجاد کند،از آن زمان به بعد آسیای غربی از حملات این‏ قبائل وحشی آسوده شد.
به احتمال زیاد یأجوج و مأجوج در بهاران هجوم می‏آورند و همه‏ی‏ امکانات و کشت و زرع را می‏خوردند و می‏بردند؛اینان از نسل یافت یکی‏ از فرزندان نوح می‏باشند که این فرزند مورد لعن و نفرین پدر قرا گرفت‏ و این قوم از تبار یافث می‏باشند.
عده‏ای اعتقاد دارند وی فریدون بن اثقیان ابن جمشید پنجمین‏ پادشاه پیشدادی ایران‏زمین بوده است،وی بر کل زمین احاطه کرد و کره‏ی‏زمین را به سه قسمت تقسیم نمود و به فرزندان خویش واگذار کرد.
فخر رازی در تفسیر خویش تاکید می‏کند که ذی القرنین همان‏ اسکندر مقدونی است و لی وی هم به اشتباه محرزی دچار شده است و آن سدی است ک در یمن به نام م‏آرب ساخته شده و از جنس آهن و مس نیس.
نویسنده‏ی کتاب تاریخ ده هزار ساله ایران،ذی القرنین را همان‏ اسکندر دانسته و در خصوص وجه‏تسمیه‏ی آن به عمر صد ساله‏ی وی‏ اشاره کرده است.7
همین نویسنده در صفحات 189 کتاب خویش قولی را از باب پنجاه‏ و یک کتاب اشعیاء نبی می‏آورد که:قوم یهود بی‏صبرانه آرزوی فردی‏ را می‏نمایند که حکومت بابل را به زانو درآورده و آن‏ها را از چنگال‏ غاصبان برهاند،در قسمتی از این کتاب از کوروش به مسیح خویش یاد نموده و پس از پیروزی وی بر بابل به توصیف جوانمردی‏ها و دلاوری‏ های او پرداخته‏اند.
پروردگار به مسیح خود درباره‏ی کوروش چنین می‏فرماید:«آن‏ کسی که من دستش را گرفتم تا کمرگاه دشمن را خرد کند تا برابر او درهای دولنگه‏یی را باز خواهم کرد که دروازه‏ها بسته نگردد،من‏ پیشاپیشت رفته،پشته‏ها را هموار می‏سازم و درهای برنجی شکسته و بندهای آهنین را پاره می‏نمایم،خزینه‏های ظلمت و دفینه‏های مستور به تو می‏دهم.تاکه بدانی من که تو را به اسمت می‏خوانم خداوند اسرائیلم به تو لقب دادم و تو مرا نمی‏شناسی.»8
نکته‏ی قابل‏توجه این که پرسش کنندگان از رسول خدا(ص) درباره‏ی این داستان یهود بوده‏اند:«
و یسئلونک عن ذی القرنین قل‏ ساتلوا علیکم منه و ذگرا»
و از تو[ای پیامبر]درباره‏ی ذی القرنین‏ می‏پرسند،بگو به زودی خبری از او برای شما خواهم خواند،ما در زمین‏ به او امکانات دادیم و از همه چیزی وسیله‏یی به او بخشیدیم،و او هم‏ راهی را دنبال کرد تا آن‏گاه که به جایگاه فرو شدن خورشید شد.آن را به‏گونه‏یی یافت که در چشمه‏یی گل‏آلود و تیره غروب می‏کند و گروهی را نزدیک آن یافت که کفرگرایی پیشه ساخته‏اند.به او گفتیم: ای ذی القرنین،تو آزاد هستی از این‏رو یا آنان را کیفر خواهی کرد و یا در میانشان شیوه‏یی نیکویی را پیش خواهی گرفت.
وی گفت:هر کس ستم کند،او را عذاب خواهم کرد،آن‏گاه به‏ سوی پروردگارش بازگردانیده می‏شود و او را عذابی ناشناخته عذاب‏ خواهد نمود.و اما هر کس ایمان بیاورد و کاری شایسته انجام دهد، نیکوترین پاداش را به عنوان سزا خواهد داشت و ما در فرمان خود بر او سخت نمی‏گیریم.
آن‏گاه وسیله‏یی‏]دیگر[را پی گرفت تا آن‏گاه که به جایگاه برآمدن‏ خورشید رسید،آن را به گونه‏یی یافت که بر گروهی طلوع می‏کند که‏ پوشش جز آن برایشان قرار نداده بودیم.
به اعتقاد گروهی،وی پیامبری از پیامبران خدا بوده است که همه‏ی‏ کشورها را زیر پا نهاده است و به باور عده‏یی دیگر وی پادشاهی دادگر و شایسته کردار بوده است.
حضرت علی(ع)نیز وی را بنده‏یی شایسته کردار دانسته که‏ محبوب خداوند بوده است و مردم را به درستکاری راه می‏نمود.مردم‏ بداندیش شمشیری بر بخشی از سر او فرود آوردند و او برای مدتی از میان مردم ناپدید گردید و پس از مدتی بازگشت،دوباره دعوت خویش را به‏سوی توحید و تقوی آغاز کرد،تبهکاران شمشیر دیگری به قسمت‏ دیگر سرش زدند و به همین جهت ذی القرنین نامیده شد.
ابن اثیر در تاریخ کامل خویش در ذیل داستان اسکندر دو شاخدار آورده است:
دو کس وجود دارد که نام و تاریخ‏شن در م‏آخذهای اسلامی به هم درآمیخته است:
الف)اسکندر بزرگ یا اسکندر مقدونی یا اسکندر رومی پادشاه‏ مقدونیه MACEDONIA پسر فیلیپ که در بیست سالگی به‏ پادشاهی رسید و طی 13 سال فرمانروایی یک دم نیاسود و سراسر زندگی خود را در جنگ و کشورگشایی گذارند و امپراتوری بسیار پهناور و گسترده‏یی در اروپا و آسیا و آفریقا پدید آورد.
ب)اسکندر ذی القرنین که از او در قرآن کریم در سوره‏ی کهف یاد شده و گفته‏اند:کاسه‏ی سرش دو زایده بسان دو شاخ بوده،موهای خود را به گونه‏یی دو شاخ می‏بافت،از سوی پدر و مادر هر دو بزرگ‏زاده بود، دو قرن پادشاهی کرد،یا به دو قطب رسید.9
وی در ادامه ذکر می‏کند که دلایل گروهی از نویسندگان مبنی بر انتسابر ذی القرنین به کوروش ایران دارای مدارک کافی نبوده است ولی‏ این نویسنده‏ی محترم توضیح بیش‏تری در خصوص ادعایش نمی‏دهد و به همان اشتباهی که فخر رازی مرتکب شده دچار شده است.
تحلیلی بر تاریخچه‏ی کاربرد فلزات و شکل‏گیری امپراتوری‏ هخامنشی:
لازم‏به‏ذکر است که حدود 2750 سال قبل از میلاد مسیح فلز مس‏ در منطقه‏ی ایران و آسیای جنوب غربی تا قسمت‏هایی از کشور مصر رواج داشته است که این‏کاربرد در 2350 سال قبل از میلاد به مناطق‏ قفقاز و روسیه کشیده شد که نژاد ایرانی و هندی و اروپایی در این مناطق‏ سکونت داشتند که در سال 1850 قبل از میلاد فلز مفرغ و سفالگری نیز به آن اضافه شده است.
اواخر هزاره‏ی سوم بار دیگر در بین النهرین قلع پیدا می‏شود. صادرات مس آناتولی و واردات قلع و بافته‏های آشور را تنظیم می‏کرد، حمل‏ونقل به وسیله‏ی کاروان‏های الاغ انجام می‏شد و معاملات طبق‏ رویه‏ی جا افتاده‏ی بین النهرین بر حسب نقره حساب می‏شد.
اخیرا باستان‏شناسان یک کشتی را کشف کرده‏اند که حدود 1200 سال قبل از میلاد در اطراف دماغه‏ی جلیدونیه(در سواحل جنوبی‏ ترکیه)غرق شده است،کشتی کوچکی بود که یازده متر طول داشت و حامل یک تن شمش و قارضه‏ی مس از قبرس و نیز مقداری،شاید دویست کیلو قلع بوده،قلع باید در یکی از بنادر مدیترانه‏ی شرقی‏ بارگیری شده باشد،اما مبدأ اولیه‏ی آن قاعدتا ماورای قفقاز بوده است. (اطلس تاریخی-ص 68)
تقریبا از آغاز هزاره‏ی دوم،قبل از میلاد به این‏سو،ایرانیان رفته‏ رفته از همنژادان آریایی دیگر خود،هندیان و سکاها جدایی گرفته از موطن مشترک آریاییان در سرزمین‏های شرق فلات ایران به درون این‏ فلات پا نهاده‏اند که 1000 سال قبل از میلاد(عصر آهن نامیده شده‏ است)که این استعمال بیش‏تر در منطقه‏ی آسیای غربی تا یونان و روم‏ بوده است که در سال 825 قبل از میلاد،به شبه جزیره‏ی عربستان و قسمت‏هایی از قفقاز که محل تجمع ایرانیان بوده گسترش یافت.
در این سالها طوایف ماد و پارس از ایرانیان نواحی شرقی ایران جدا شده در غرب ایران گسترش می‏یابند،با ظهور آنان تاریخ ایران از مرحله‏ی افسانه و اسطوره بیرون می‏آبند،با ظهور آنان تاریخ ایران از مرحله‏ی افسانه و اسطوره بیرون می‏آید،مادها و پارسها به تدریج‏ دستگاه حکومتی می‏یابند.(اطلس تاریخی-ص 87)
در سال 559 قبل از میلاد،کوروش دوم به تاج‏وتخت انشان،ارشد دو شاهزاده‏نشین هخامنشی که جانشین ایلام شرقی شد،(دیگری‏ پارس بود)دست یافت.
وی پادشاهی خود را با گرفتن ایلام غربی از بابل تکمیل کرد.
اوج امپراتوری ایران در سال 480 قبل از میلاد مسیح است.

کوروش:موسس سلسله‏ی هخامنشی

529 قبل از میلاد،پسر کمبوجیه از خاندان هخامنشی بر آخرین‏ پادشاه ماد«ایش تویگو»خروج کرد.پادشاهی را از قوم ماد به قوم پارس‏ انتقال داد،وی ارمنستان،بابل،سوریه،لیدی،فریگیا را ضمیمه‏ی ایران‏ کرد و از شمال خاور تا سیحون و از خاور و جنوب تا سند تاخت،کوروش‏ در بهار سال 539 قبل از میلاد قصد تسخیر بابل کرد و از رود دجله‏ گذشته،وارد بین النهرین گردید،وی برای این‏که از سد بخت النصر بگذرد فرمان داد مسیر رودهای دجله و دیاله را تغییر دادند و آن‏گاه از مجرای دجله از سد گذشت و نبونید پادشاه بابل و سپاه او را درهم‏ شکست.
کوروش پس از تسخیر بابل با مردم به مهربانی رفتار کرد و اسرای‏ یهود را که بخت نصر از فلسطین به آن شهر آورده بود،آزاد کرد و اجازه‏ داد به فلسطین باز گردند و فرمانی صادر کرد تا معبد اروشلیم را که بخت‏ نصر ویران کرده بود از خزانه‏ی پارس بسازند.
وی چند ماه پس از تسخیر بابل پسر خود کمبوجیه را به پادشاهی‏ آن‏جا برگماشت و خود متوجه سرکوبی قبایل ماساژت‏ها که میان‏ دریاچه‏ی اورال و خزر می‏زیستند گردید،و در سال 529 قبل از میلاد به‏ دست آن قوم کشته شد.جسد او را به پاسارگاد(پارسه گرد)بردند و در آرامگاهی که امروزه به «مقبره‏ی مادر سلیمان»معروف است،به خاک‏ سپردند.
وی پادشاهی شجاع،سیاستمدار،کشوردار و باگذشت بود و به‏ عقاید دینی ملل مغلوب احترام می‏گذاشت،وی شهرهای ویران رادوباره‏ آباد می‏کرد و به مردم بخشش زیاد می‏کرد.
درس‏های آموزنده این سرگذشت:
1-سنجیده و حساب شده سخن گفتن.
32-هر جایی راهی و هر پیروزی وسیله‏ای می‏طلبد و آتیناه من کل‏ شی و سببا.
3-راز موفقیت و پیروزی:راز پیروزی ذی القرنین این بود که هر کاری را از راه شایسته و بایسته پی می‏گرفت و خود را و دیگران را با سخنان پرزرق و برقش و ادعای پر طمطراق سرگرم نمی‏ساخت.فاتبع‏ سببا.
4-تشویق و کیفر عادلانه.
5-اصل برخورد سهل و آسان با مردم.
6-تامین حقوق و امنیت مردم،ذی القرنین برای تامین حقوق انسان‏ ها و ارزانی داشتن امنیت مردم تدابیری اندیشید،از آن جمله سد عظیم‏ پدید آورد.«اجعل بینکم و بینهم ردما»
7-اصل مشارکت ملی.
8-استحکام در کار.
9-هشدار از افت غرور و خودکامگی.
10-درس یکتاپرستی و توحیدگرایی
«قلنا یا ذالقرنین اما ان تعذب‏ و اما تتخذ فیهم حسنا»
11-فناپذیری دنیا.
12-معادشناسی و ایمان به جهان دیگر.
وی در فرجام داستان روشنگری می‏کند که رستاخیز فرا می‏رسد و وعده‏ی خدا تخلف ناپذیر است و کان وعد ربی حقا.

پایان سخن

از مورخین قدما هیچ یک در اخبار خود،پادشاهی را که نامش‏ ذو القرنین و یا شبیه به آن باشد،اسم نبرده‏اند،و انتساب یأجوج و مأجوج‏ را به یکی از فرزندان حضرت نوح می‏دانند.از جمیع تفاسیر و رهیافت‏ های محققین این‏گونه استنباط می‏گردد که ذو القرنین فردی‏ یکتاپرست،مومن به روز جزا بوده و از زحمت خداوند بهره‏مند گشته‏ است.با توجه به اشارات تاریخی،جغرافیایی و بنا به اظهارات مفسرین‏ و مورخین خارجی خصوصا(ابو الکلام آزاد)و مفسرین مشهور داخلی، ذو القرنین همان کورش کبیر پادشاه ایران‏زمین می‏باشد.
صرف‏نظر از اظهارات متفاوت و گوناگون اندیشمندان،اوصافی که‏ قرآن از سد ذو القرنین و شخصیت وی ارائه می‏دهد،در انتصاب وی به‏ کوروش کبیر می‏توان با اطمینان نظر داد.
همچنین خصوصیات اخلاقی وی و نوع برخوردش با اقوام مورد تهاجم واقع شده این نظریه را بیش‏تر تقویت می‏کند.
توجه برخی دیگر از اشاره‏های تاریخی قرآن بر پادشاهان ایران زمین و بقایای اعجازبرانگیز پرسپولیس و پاسارگاد آیا نمی‏تواند شاهدی بر این‏ مدعا باشد؟
امپراتوری بزرگ هخامنشی برای اولین بار در جهان باستان با حکومت مرکزی مقتدر به عنوان‏ مصداق واقعی جهان وطنی مطرح می‏شود.در این‏ میان در بین اغلب محققین این اتفاق‏نظر وجود دارد که‏ تخت جمشید فشرده‏ای است از اطلاعات قیمتی،بنایی‏ که گویی برای همه زمان‏ها و انسان‏ها ساخته شده‏ است و پیکره و سترگ راه پله ورودی آن،همه از تخته‏ سنگ‏های یک تکه،هردم آدمی را به دنیای دیگر به‏ دنیای سرشار از یگانگی و جاودانگی خواهد بود.

پی‏نوشت‏ها

(1)-معین،محمد،فرهنگ معین،جلد 5،ص 562.
(2)-تفسیر فخر رازی،ابن اشیر،جلد 1،ص 284.
(3)-تفسیر نور الثقلین،جلد سوم،صص 294-295.
(4)-کیهان شناخت،حسن بن قطان مروزی.
(5)- قالوا یا ذی القرنین ان یأجوج و مأجوج مفسدون فی الارض،94 کهف.
(6)-تاریخ ده هزار ساله ایران،ص 88.
(7)-تفسیر المیزان،ص 653.
(8)-تاریخ کامل،ابن اثیر،ترجمه دکتر محمد حسین روحانی،نشر اساطیر،ص 327.

فهرست منابع و مآخذ

1-ابو علی الفضل بن الحسن الطبری،تفسیر مجمع البیان،ترجمه آیات و تحقیق،علی‏ کرمی،نشر فراهانی،جلد هشتم بهار 1380.
2-مکارم شیرازی،ناصر،تفسیر نمونه،نشر دار الکتب الاسلامیه،چاپ دوم،1361، جلد 12.
3-مک ایودی،کالین،اطلس جهان،ترجمه‏ی فریدون فاطمی،نشر مرکز چاپ چهارم، 1371،ترجمه:
1-ANCIENTHISTORY 2-MEDIEVAL HISTORY 3-MODERN HISTORY 4-RECENT HISTORY-EUROOE SINCE 1516 BY COLIN MCEVEDY
4-نقی پوز فز،ولی الله،تدبر در قرآن،نشر اسوه،چاپ اول 1371.
5-رضایی،عبد العظیم،تاریخ ده هزار ساله ایران،جلد اول،نشر اقبال،چاپ ششم، 1373،ص 87.
6-بریان،پیر.امپراتوری هخامنشی،ترجمه‏ی ناهید فروغان،نشر قطره،جلد اول‏ چاپ اول 1381.
7-طباطبایی،سید محمد حسین،تفسیر المیزان،نشر رجاء،با همکاری انتشارات‏ امیر کبیر،تابستان 1363.
8-معین،محمد،فرهنگ،جلد 5،انتشارات امیر کبیر.
9-ابن اثیر،تاریخ کامل،ترجمه‏ی دکتر محمد حسین روحانی،جلد 1،نشر اساطیر، چاپ اول سال 1370.
10-دهخدا،علی اکبر،لغت‏نامه.
11-قطان مروزی،حسن.گیهان شناخت.

مقالات مشابه

نگاه نو به ماهیت یأجوج و مأجوج و سدّ ذوالقرنین

نام نشریهپژوهشهای قرآنی

نام نویسندهحسن آب سواران, میثم فدایی

ذوالقرنين

نام نویسندهعلی محمودی

ذوالقرنین و کوروش، رؤیة قرآنیة

نام نشریهثقافتنا

نام نویسندهسپیده افشار رضائی

قصه ذوالقرنین از تفسیر عتیق

نام نشریهمجله وحید

نام نویسندهغلامرضا ارژنگ

نقد و بررسی آراء درباره ذوالقرنین

نام نشریهمجله علوم انسانی دانشگاه الزهرا(س)

نام نویسندهعبدالکریم بی ازار شیرازی

آيا مراد از ذوالقرنين كورش است؟

نام نشریهبینات

نام نویسندهبهاءالدین خرمشاهی

كوروش، هرگز ذوالقرنين نيست!

نام نشریهبینات

نام نویسندهسیدموسی میر مدرس

ذوالقرنين در قرآن كريم

نام نشریهبینات

نام نویسندهمحمدهادی مهتدی